یک روز یک جایی می خواندم نوشته بود: اگر میخواستی کاری را انجام دهی و نیاز به تأیید و تشویق دیگران داشتی یک جای روانت می لنگد. شاید اگر بخواهیم از لحاظ علم بالینی این پروسه ی روانی را بررسی کنیم و برگشت بزنیم به ابتدای عمر کودکی، نوجوانی و جوانی به این برسیم که وقتی کودک از همان ابتدا مورد تأیید و تشویق والدینش قرار گرفته باشد، اگر به جای تحقیر و سرزنش از آنها حمایت و پشتیبانی و اعتماد به نفس دریافت کرده باشد، آن وقت همین کودک در نوجوانی و جوانیش نیز نیازی به تایید و تشویق دیگران ندارد. بی سر و صدا کارش را انجام می دهد، انگیزه های درونی قوی دارد، حمایت کردن یا نکردن دیگران تاثیری در انگیزه های او برای رسیدن به اهدافش را ندارد و درگیر تله های روانی اش نیز نخواهد شد.

به جرأت می گویم اگر حمایت های پدر و تشویق های مکرر مادرم نبود، اگر پیگیری ها و اعتماد به نفس دادن هایم مادرم نبود، اگر غصه خوردن ها و همراهی های مادرم نبود، اگر دست گیری های مادرم در اوج نیاز و احتیاجات زندگیم نبود، من امروزم را نداشتم. در واقع امروز هیچی نداشتم.

من خودم را ثروتمندترین آدم دنیا می دانم چون مادری داشتم که تمام این روزهایم را ساخت. همیشه حواسش نه تنها به زندگی و کدبانوگری هایش بود بلکه نمی دانم این همه انرژی و توان را باز از کجا می آورد که صرف و خرج تربیت فرزندانش هم بکند. شاید اگر او مادرم نبود با آن همه توان و استعدادی که همه را خرج تربیت و پرورش فرزندانش کرد، من هم امروز این همه توان و استعداد نداشتم و نیاز داشتم تا دیگران مهر تأیید به کارهایم بزنند تا انرژی بگیرم و ادامه دهم.

خدایا اگر هزاران بار سجده ی شکر برایت به جا بیاورم به خاطر این دارایی باز هم در ادای حق آن ناتوانم. خدا سایه ی آنها را برایمان نگه دارد که بزرگترین دارایی مان آنهایند. پدر و مادر را می گویم.

کاش قدر پدر و مادرمان را همیشه بدانیم آنقدر که از احترام و محبت مان لبریزشان کنیم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تیم امنیتی امپراطوری سیاه فروش فایل های دانشجویی و دانش آموزی باشگاه ورزشی پرسش مهر 99-98 تو انتهای ارزو pari کامپیوتر بازی خدمات ماشین کاری و ماشین سازی ماهان اذر